دموکراتیزه کردن فشن

اشتراگ گذاری در facebook
اشتراگ گذاری در whatsapp
اشتراگ گذاری در linkedin
اشتراگ گذاری در pinterest

دموکراتیزه کردن فشن

 

معمولا می گویند آغاز فشن لباس وخواستگاهش دوران قرون وسطی متاخر یا به دلیل ارتباطش با رشد سرمایه داری تجاری شروع رنسانس است.آنچه عیان است اینکه هیچ کس از فشن،در معنایی که امروز به کار می بریم ،در یونان وروم باستان سخن نمی گوید،زیرا درآن دوران افراد در انتخاب لباس خود هیچ خودمختاری زیباشناسانه ومنحصر به فردی نداشتند وهرچند محض تنوع می توانستند از میان گزینه های محدودی دست به انتخاب بزنند.لباس های اروپایی از عصر رومی ها تا قرن چهاردهم میلادی تغییر چندانی نکرد.در این مدت ،با اینکه در مواد اولیه وجزئیات لباس ها تنوعی به وجود آمده بود،شکل کلی لباس ها عملا بی تغییر ماند.درحالت کلی،شکل کلی لباسی  که فقیر وپولدار می پوشیدند یکسان بود،با این تفات که ثروتمندان لباس شان را از مواد گران بهاتری می ساختند خود رابا زیورآلات می آراستند.

همانطور که گفته شد،اغلب متفکران خاستگاه فشن را به پیدایش سرمایه داری تجاری در قرون وسطی متاخر مربوط می دانند.اروپا پس از این دوران شاهد پیشرفت اقتصادی بزرگی بودوبر پایه این تغییرات اقتصادی،تغییرات فرهنگی نسبتا سریعی اتفاق افتاد.در اینجا بود که برای نخستین بار تغییر در لباس مردم منطق ویژه ای پیدا کرد.تغییردیگرچیز تصادفی ونادرنبود،بلکه بیشتر محض خاطر خودش رخ می داد.اشکال اصلی پوشاک به سرعت تغییر کردندوجزئیات ظاهری حتی سریع تردگرگون شدند.همچنین با تغییر در برش لباس ها که هیچ دلیل واضحی نداشت مگر خود تغییر،لباس هر فرد با شخصیت او وفق پیدا کردوبه پوشاک مدرن شباهت یافت.

در اواسط قرن پانزدهم برش های خلاقانه ورنگ ها وبافت های جدیددر لباس ها به کار رفتندوعرض لباس ها در قسمت شانه ها وسینه،طول لباس ها،طرح کلاه ها وکفش ها دستخوش تنوع شدند.این گرایش بعدها شدیدتر شدوشایدشدیدترین شکل ابراز خود را در قرن شانزدهم یافت که به تدریج طرح های لباس از شکل واقعی اندام بدن فاصله گرفتند.تغییر در لباس خود به منبعی برای لذت مبدل شد.طبیعتا ایت تغییر آگاهانه سبک های لباس تا قرن ها تنها در دسترس عده ای معدود –ثروتمندان-بود،اما با ظهور بورژوازی وهمراه آن به وجود آمدن میل به مد روز بودن به تدریج در میان همگان رواج یافت.

با اینکه می توان ادعا کردفشن حول وحوش 1350میلادی بودکه آغازشد،درست ترآن است که بگوییم فشن در معنای امروزینش

– تغییرات سریع ودغدغه دایمی افراد برای هماهنگ بودن با زمانه-تا قرن هجدهم نیروی واقعی به شمارنمی آمد.بورژوازی که دراین دوران سربرآوردوبا  اشرافیت فئودال درافتاد از لباس برای نمایش موقعیت اجتماعی خود بهره برد.نخستین مجلات هشن همچون مجله بانوان به زبان انگلیس (1770) وژورنال لوکس ومدها به زبان آلمانی (1786) در دهه های 17770و1780 میلادی منتشرشدند(اما تا دهه 1920 خبری از انتشارمجلات فشن مخصوص مردان نیست).این مجلات بی شک سرعت رواج فشن را بیشتر کردند،زیرا با وجود آنها اطلاع از چیزهاییکه مد بودندوچیزهایی که از مد افتاده بودند بسیار سریع تر از قبل شد وفشن مخاطبا ن بیشتری پیدا کرد.

 

رشد فشن ناشی ازتلاش برای مبارزه باآن بوده است.دراروپای قرون وسطی ،کلیساودولت دست به دست یکدیگردادند تا با تجمل مبارزه کنند.ارتباط با شرق،به ویژه در دوران جنگهای صلیبی،سبب ورود پارچه های عالی سنگ های قیمتی به اروپا شد.وقتی مردم در نمایش ثروت خودا هم سبقت می گرفتند،کلیسا ودولت به این روند به دیده شک نگریستندوخواستند آن را به زیر یوغ درآورند.برخی از مهمترین مقرراتی که در این دوران وضع شدند قوانین ضد اسراف بودند که به ویژه پوشاک را هدف گرفته بودند.این قوانین از قرن سیزدهم تا هفدهم میلادی برقرار بودند.شروط ویژه ای در رابطه با طبقات اجتماعی در آن ها قید شده بود که به موجب آن ها هر طبقه اجتماعی اقلام پوشاک واشیای مخصوص خود داشت.خرید لباسهای طبقات بالا برای طبقات پایین ممنوع بود،حتی اگر توان مالی اش را می داشتند.

این نخستین باری نبود که چنین قوانینی وضع می شد.برای مثال در مصر باستان فقط طبقات بالاییر مجاز به پوشیدن صندل بودند ودر یونان وروم نیز قوانینی وجود داشت که تعیین می کرد چه کسی حق پوشیدن چه چیزهایی را دارد.توگا مخصوص شهروندان رومی بود.هر کس شهروند روم نبود حق نداشت توگا بپوشدواگر کسی از شهروندی اش محروم می شد،بایدآن را از تن به در می کرد.اما در قرون وسطی این دست قوانین خیلی خاص تر وفراگیرتر شدند.سرمایه داری تجاری جامعه ای سیال تر را به وجود آورده بودکه تحرک اجتماعی بخصوصی داشت،ولی قوانین آن همچنان در جهت حفظ تفاوتهای طبقاتی بودند.لیکن حفظ اخلاقیات نیز همان قدر مهم بود،زیراتصور می شداشیای تجملی فسادبرانگیزند.اسراف در پوشام نشانه بارزتکبر بودکه خودگناهی کبیره محسوب می شد.البته قولنین ضد اسراف مکررا زیر پا گذاشته می شدند-به نظرمی رسدمنع این کالاهاجذاب ترشان کرد-که چندان هم جای تعجب نداشت.این قوانین ،با ایجاد ضوابط نسبتا روشنی که جایگاه اجتماعی اشیای مختلف تعیین می کرد،دقیقا کاری کردند که نقش لباس به عنوان نشانه مهم اجتماعی تقویت شود.اما،با ضعیف شدن تقسیمات طبقاتی وبیشتر شدن تحرک اجتماعی ،نبرد برای حفظ این دست قوانین مغلوب شد.

مردم عادی (یعنی طبقه کارگر)تا قرن نوزدهم هنوز به وادی فشن کشیده نشده بودند.آنها پیش از آن به دلایل اقتصادی از این حوزه بیرون بودند،اما گسترش سریع تولیددر مقیاس انبوه،به ویژه اختراع دستگاههای دوزندگی وبافندگی ،تولید لباسهایی با شکل های نسبتا پیچیدهدر تیراژبالارا ممکن کرد،لباسهایی که پیش تر با دست دوخته می شدند. به این ترتیب دریچه جدیدی بروی مصرف انبوه گشوده شد.پیش از آن لباس شدیدا ارزشمند بود.ارزشمندترین چیزی که کسی از طبقات پایین اجتماع می توانست امید داشته باشدبه ارث ببردیک قلم لباس بود.معمولا مردم بیش از یک دست لباس نداشتند.این وضعیت با گسترش تولید انبوه که لباسهای بیشتری را در دسترس مردم بیشتری قرار دادبه طور چشمگیری تغییرکذد.این دموکراتیزه کردن فشن به این معنی نبود که تمام تمایزها از میان برداشته شده بود،بلکه بیشتر به این معنی بودکه حالا تقریبا همگان در تعامل اجتماعی فشن شرکت می کردند.در حالی که تلاش برای ظاهری متمایز داشتن پیش تر مختص دسته های بالایی سلسله مراتب اجتماع بود،تولیدانبوه این امکان را برای طبقات پایین فراهم کردکه آنها نیزدر این بازی سهیم شوند.از آن موقع تا امروز،این میل بی وقفه بیشتر شده است.